احسان سالمی/ «قرارداد ۱۹ ژوئن» روایتی از اولین بدعهدی آمریکاییها در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی است؛ تجربهای تلخ که ۳۰ سال بعد باز هم تکرار شد و عجیب آن که تقریبا میان تجربه اول و دوم هیچ تفاوتی جز همین فاصله زمانی وجود ندارد؛ گویی که انسانی در فاصله زمانی ۳۰ سال، دقیقا دو بار از یک سوراخ و توسط یک مار گزیده شود!
مستند با پخش صحنههایی از ورود دانشجویان پیرو خط امام به ساختمان سفارت آمریکا در کشورمان آغاز میشود و در ادامه با ضرب آهنگی سریع به پخش بخشهایی از صحبتهای چند تن از چهرههای سرشناس منتقد تسخیر لانه جاسوسی میپردازد. این شروع خوب و کوتاه همچون قلابی برای صید مخاطب و نشاندن او پای ادامه مستند عمل میکند. قلابی که در ادامه به نخی مستحکم از جنس صدای گیرا و دلنشین داوود نماینده دوبلور باسابقه کشورمان گره میخورد و مخاطب را به روزهایی میبرد که مردم برای به دست آوردن استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی با تمام وجود پا به میدان مبارزه با رژیم طاغوت گذاشتند.
همین شروع جذاب بحث و در ادامه استفاده مهندسی شده از تک جملههای طلایی گفته شده توسط موافقان و مخالفان رابطه با آمریکا که اغلب به شدت در تعارض با هم هستند؛ فضای مستند را به سمت توضیح چرایی حمله دانشجویان پیرو خط امام به سفارت آمریکا هدایت میکند و مقدمهای میشود برای باز کردن بحث اصلی مستند که مربوط به اتفاقات پس از تسخیر لانه جاسوسی است.
ماجرا درست از همینجا شروع میشود؛ مذاکره با شیطان بزرگ بر سر منافع یک ملت؛ از همین جاست که سازندگان «قرارداد ۱۹ ژوئن» با پشت هم قراردادن سیر تاریخی حوادث به روایت آنچه که در مسیر امضای بیانیه الجزایر یا همان «قرارداد ۱۹ ژوئن» به وقوع پیوست، میپردازند. این روایت تاریخی با حضور برخی از چهرههای صاحب نظر رنگ و شکلی جذابتر به خود میگیرد؛ به ویژه آن که این نظرات از میان هر دو طیف موافق و مخالف در کنار هم قرار میگیرند و آنچه که آنها را همانند یک حلقه وصل بهم متصل میکند، صدای دلنشین داوود نماینده است.
مستندساز به خوبی از ظرفیت گفتارهای متن استفاده کرده و با چینش دقیق نظرات کارشناسان مختلف و اتصال آنها با نریشن، قدم به قدم مخاطب را به هدفی که مدنظر داشته نزدیکتر میکند. هدفی که در آن نمایش تطابق نعل به نعل دو واقعه تاریخی مهم در سالهای پس از انقلاب نهفته شده است. ایدهای که با درایت «ایمان گودرزی» کارگردان اثر به خوبی اجرایی شده است و تقریبا هر بیننده آگاه و حتی ناآگاه از مسائل سیاسی روز کشور را به این فکر فرو میبرد که میان دو واقعه «امضای بیانیه الجزایر» در سال ۱۳۶۰ و «امضای برجام» در سال ۱۳۹۴ تا چه اندازه شباهت وجود دارد و نتیجه هر دو نیز در نهایت به «بدعهدی» آمریکاییها ختم شده است.
جالب آن که مستند با ارائه نشانههایی نادیده گرفته شده از دلایل آنچه که در سال ۶۰ منجر به شکست قرارداد ۱۹ ژوئن شد و تاثیر برخی از چهرههای سیاسی شناخته شده که در وقوع هر دو ماجرا موثر بودند، به شکلی برنامهریزی شده به ناخودآگاه مخاطبان خود این گرا را میدهد که ۳۴ سال بعد نیز این ماجرا دقیقا به واسطه وجود چنین تفکر و جریانی در کشور تکرار شد.
هر چند که شاید اگر برخی از چهرههای حاضر در تیم مذاکره کننده توافق الجزایر از نشستن مقابل دوربین سازندگان این اثر سرباز نمیزدند، خروجی کار هم به لحاظ تاریخی و هم به لحاظ محتوا غنیتر میشد ولی آنچه که باعث شده تا با وجود همه کارشکنیها روایت این اثر حداقل به لحاظ ظاهری برای مخاطب قابل قبول باشد، سناریو دقیق و تدوین بینقص آن است. سیر منطقی چیدن اتفاقات و اتصال این وقایع با نریشنهای به جا از یک طرف و کاتها منظم و با فکری که در میان صحبتها و اظهارنظر کارشناسان زده شده از سوی دیگر هم بر بهتر شدن ریتم اثر کمک کرده و هم بر اثرگذاتر شدن آن بر ذهن مخاطبانش.
البته ناگفته نماند که با وجود این برنامهریزی دقیق فیلمساز سعی کرده تا در ورطه قضاوت مستقیم در ارتباط با افراد و اشخاص نیفتد و تنها با کنار هم قرار دادن این وقایع، قضاوت را به خود تماشاچی بسپارد؛ موضوعی که توجه به آن، مانع وارد آمدن برخی از ایرادات تاریخی به اینگونه آثار میشود.
ارسال نظر